آن شه به سوی میدان خوش می رود سوارا


یا رب، نگاه داری آن شهسوار ما را

غارت نمود زلفش بنیاد زهد و تقوی


تاراج کرد لعلش اسباب پادشا را

جولان کند سمندش چون سم او ببوسم


کو بر زمین زمانی ننهد زناز پا را

خواهم که در رکابش باشم و لیک نتوان


کز خود عنان زلفش بر بود این گدا را

گفتی که یاد کردم گه گه ز حال خسرو


کردی چرا فرامش زین گونه این گدا را